ترجمه مقاله

زوردست

لغت‌نامه دهخدا

زوردست . [ دَ ] (ص مرکب ) قوی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
دلیری به رزم اندرون زوردست
همان پاکدینی و یزدان پرست .

فردوسی (یادداشت ایضاً).


رهی گشتند او را زوردستان
ز دل کردند بیرون مکر و دستان .

(ویس و رامین ).


ترجمه مقاله