ترجمه مقاله

زور

لغت‌نامه دهخدا

زور. [ زَ ] (ع اِ) میانه ٔ سینه یا بر سوی آن تا هر دو شانه . || جای با هم شدن اطراف استخوانهای سینه . || زیارت کنندگان ، یستوی فیه المذکر و المؤنث . یقال : رجل زائر و قوم زور و نسوة زور و قد جاء رجل زور ایضاً؛ ای زائر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || شاخ خرما که برگ نیاورده باشد. || مهتر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || خیال که در خواب آید. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || عزیمت قوی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). قوة العزیمة. (اقرب الموارد). || سنگی که در چاه کندن برآید و چاه کن شکستن آن نتواند و همچنان ظاهر بگذارد آن را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله