ترجمه مقاله

زیادتی

لغت‌نامه دهخدا

زیادتی . [ دَ ] (حامص ) فراوانی و بسیاری و کثرت و افزونی . (ناظم الاطباء). مزیدعلیه زیادت به زیادت تحتانی . (آنندراج ). مزیت . فضل . بیشی . فزونی . کثرت .افزونی . بسیاری . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). افزونی . فراوانی . بیشتری . (فرهنگ فارسی معین ) :
تو را به اصل بزرگ ای بزرگوار کریم
زیادتی است بر آزادگان همه هموار.

فرخی .


و ثمره ٔ این اعتراف و رضا آن است که احاطه کند زیادتی فضل خدا را. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 309). در طلب زیادتی قدم نمی گذارم . (کلیله و دمنه ).
زیادتی مطلب کار بر خود آسان کن
صراحی می لعل لب چو ماهت بس .

خواجه ٔ شیراز (از آنندراج ).


بر جسم آنقدر که فزودیم همچو شمع
شد مایه ٔ زیادتی اشک و آه ما.

صائب (از آنندراج ).


|| (اِ) بقیه و باقیمانده . || زاید و افزون و علاوه و بیشتر. (ناظم الاطباء).
- زیادتی طلب ؛ آنکه زیاده از مقسوم خواهد. (از آنندراج ) :
ز بسکه مردم عالم زیادتی طلب اند
ز هر کناره برآید هزار ابن زیاد.

شفیع اثر (از آنندراج ).


ترجمه مقاله