ترجمه مقاله

زیادی

لغت‌نامه دهخدا

زیادی . (اِخ ) احمدبن مسلم الزیادی ، مکنی به ابوجعفر. از امراء لشکرابوالحسن سیمجور. آنگاه که فخرالدوله علی بویه به خراسان آمد و گذر بر بیهق کرد زیادی خدمت ضیافت او رابجای آورد و چون تولکی عاصی شد امیر خراسان ابوالحسن سیمجور زیادی را به جنگ او فرستاد و زیاد آن حصار بگشاد و ابوالحسن سیمجور آن ولایت به وی داد. در سال 364 هَ . ق . ابوجعفر زیادی به زمین غوریان رفت آنجا کفار بودند، ایشان را هزیمت کرد و سبی بسیار بواسطه ٔوی به خراسان رسید. (از تاریخ بیهق صص 129 - 130).
ترجمه مقاله