زیبامنشلغتنامه دهخدازیبامنش . [ م َ ن ِ] (ص مرکب ) نیک اندیشه . نیکوخو. نکوطبع : دلش زان شبان اندکی برگشادکه زیبامنش بود و زیرک نهاد.نظامی .