ترجمه مقاله

زیباچهر

لغت‌نامه دهخدا

زیباچهر. [ چ ِ ] (ص مرکب ) خوبروی . جمیل . زیباروی :
قصه چون گفت ماه زیباچهر
در کنارش گرفت شاه به مهر.

نظامی .


حکم کردندراصدان سپهر
کان خلف را که بود زیباچهر.

نظامی .


چون چنان دید ماه زیباچهر
دست بر دست من نهاد به مهر.

نظامی .


ترجمه مقاله