زیب یافتنلغتنامه دهخدازیب یافتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) آرایش و جمال و زیبایی و لطافت یافتن : ای یافته به تیغ و بیان توزیب و جمال معرکه و منبر. ناصرخسرو.رحوع به زیب شود.