ترجمه مقاله

زیرتنگ

لغت‌نامه دهخدا

زیرتنگ . [ ت َ ] (اِ مرکب ) مقابل زبرتنگ . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). تنگ ستور. (ناظم الاطباء) :
زیر و زبر شود دل خصم تو در نبرد
زینت چو بسته شد به زبرتنگ و زیرتنگ .

سوزنی (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).


رجوع به زبرتنگ شود. || آفتاب . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ).
ترجمه مقاله