ترجمه مقاله

زیستنی

لغت‌نامه دهخدا

زیستنی . [ ت َ ] (ص لیاقت ) ازدر زیستن . درخور زیستن .(یادداشت بخط مرحوم دهخدا). شایسته ٔ حیات و زندگانی . لایق زندگی کردن . رجوع به زیستن شود. || که زیستن او ضرور است . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
ترجمه مقاله