زینت گر
لغتنامه دهخدا
زینت گر. [ ن َ گ َ ] (ص مرکب ) زینت دهنده . که زینت دهد. که آراید :
تا فرش عدل او شده زینت گر زمین
برچیده است ظلم بساط ستمگری .
رجوع به زینت و دیگر ترکیبهای آن شود.
تا فرش عدل او شده زینت گر زمین
برچیده است ظلم بساط ستمگری .
طالب آملی (از آنندراج ).
رجوع به زینت و دیگر ترکیبهای آن شود.