ترجمه مقاله

زینی

لغت‌نامه دهخدا

زینی . (ص نسبی ) زیندار. که زین بر او نهند سواری را.ستوری که سزاوار زین است و این جز ستور باری است که بر آن پالان یا جز آن نهند بار بردن را :
گذشتنی که نیالوده بود زآب در او
ستور زینی زین و ستور باری بار.

فرخی .


هزار استر زینی تیزگام
سراسر به زرین و سیمین ستام .

اسدی .


رجوع به زین و ترکیبهای آن شود.
ترجمه مقاله