ترجمه مقاله

زیوان

لغت‌نامه دهخدا

زیوان . [ زی ] (اِ) دانه ای که در گندم زارها روید و سیاه رنگ باشد و خوردن آن خدارت و دیوانگی آورد. (ناظم الاطباء). زؤان . شالم . شولم . شیلم . سعیع. شلمک . زوان . تلخ دانه . تلخه . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : ... در میان آن کشتزار، تلخ دانه انداخت که نامش زیوان گویند. (ترجمه ٔ دیاتسارون ص 218، یادداشت ایضاً).
ترجمه مقاله