ترجمه مقاله

سائله

لغت‌نامه دهخدا

سائله . [ ءِ ل َ ] (ع ص ) تأنیث سائل . رجوع به سائل شود. || (اِ) سپیدی پیشانی و قصبه ٔ بینی که به اعتدال باشد. (منتهی الارب ). || سپیدی که تا نرمه ٔ بینی رسیده باشد و آن را نیز سپید گردانیده باشد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (آنندراج ).
- صاحب نفس سائله ؛ جانداری که چون سر او را ببرند خون از رگهای آن بجهد. مقابل حشرات ، ماهیها.
- نفس سائله (اصطلاح فقهی ) ؛ خون جهنده .
ترجمه مقاله