سابری
لغتنامه دهخدا
سابری . (اِخ ) از امرای محلی هند در اواخر قرن پنجم بود که در جنگ با قوام الملک نظام الدین هبةاﷲ ابونصر فارسی پیشکار و کدخدا و سپهسالار غزنویان در هند شکست خورد و به هنگام فرار در رودخانه ٔ زاوه غرق گردید. مسعودسعد تفصیل این حادثه را در یک قصیده ٔ 91 بیتی بمدح ابونصر فارسی بیان کرده است . مرحوم رشید یاسمی در مقدمه ٔ دیوان مسعودسعد آرد: از ناحیه ٔ دهگان شبی خبر بلاهور رسید که سابری نام با ده هزار سوار و پیاده بعزم جنگ پیش می آید. ابو نصر فارسی شخصاً بمقابله ٔ او رفت و بیک منزل از آب زاوه گذشت و در ناحیه ٔ سیرا بدشمن رسید و چنان قرار داد که آب زاوه در برابر خصم و سپاه او در پس آنها باشد. سابری ناچار خود را به آب افکند ولی در آن غرقاب بهلاکت رسید. (مقدمه ٔ دیوان مسعودسعد ص لج لد) :
... ناگه آمد بانگ کوس سابری از سیرا
راست گوئی بود نالان بر تن او زار زار...
... سابری کان نصرت بو نصر دید از آسمان
سطوتی دیگر نهیب و لشکری دیگر شعار...
... تیر مه میدان رزم و موسم پیکارتو
آمد و آورد فتح سابری پیشت نثار...
... ناگه آمد بانگ کوس سابری از سیرا
راست گوئی بود نالان بر تن او زار زار...
... سابری کان نصرت بو نصر دید از آسمان
سطوتی دیگر نهیب و لشکری دیگر شعار...
... تیر مه میدان رزم و موسم پیکارتو
آمد و آورد فتح سابری پیشت نثار...
مسعودسعد (دیوان ص 172 - 174).