ترجمه مقاله

ساتی برزن

لغت‌نامه دهخدا

ساتی برزن . [ ب َ زَ ] (اِخ ) از رجال و فرماندهان عصر داریوش سوم دوازدهمین و آخرین شاهنشاه هخامنشی والی هرات است . او مردی متهور و دلاورو حادثه جو و از متحدین بس سوس والی باختر (بلخ ) بودکه از یک طرف پنجه بخون دارا آلود و از طرف دیگر بعد از تسلط اسکندر بر ضد مقدونیان قیام کرد و چند ماه در جنگ و گریز بود تا جان بر سر این کار نهاد. بسال 331 ق . م . در سومین و آخرین جنگ دارا با اسکندر که در گوگامل (در نزدیک نینوای سابق و اربیل کنونی ) روی داد. ساتی برزن فرماندهی سپاهیان هراتی را داشت . بعد از شکست قطعی دارا و فرار او بسوی مشرق عده ای از سرداران او به اشارت بسوس بر ضد او توطئه ای چیدند و شاهنشاه را بازداشتند. ساتی برزن نیز در این توطئه شرکت داشت و چون اسکندر بتعقیب آنان برخاست و بنزدیکی آنان رسید ساتی برزن بهمراهی سرکرده ٔ دیگری بنام برازانت زخمهای مهلکی به دارا زدند و او را در حال نزع گذاشتند و با 600 سوار گریختند. (330 ق .م .) بروایت آریان و کنت کورث مورخان یونانی سال بعد ساتی برزن درگرگان بحضور اسکندر رسید و اعلام اطاعت و وفاداری کرد. اسکندر نیز او را بحکمرانی ایالت هرات که در دوره ٔ سابق داشت مجدداً منصوب کرد. ساتی برزن به هرات رفت و هنگام ورود اسکندر به آن ایالت به استقبال فاتح مقدونی شتافت و شرط خدمت بجای آورد. اسکندر او را مورد لطف قرار داد و یکی از سرکردگان خود را بنام اناکسیپ با 40 کماندار سوار مأمور کرد که ولایت هرات را از آزار سپاه مقدونی بهنگام عبور از آن سامان محافظت کنند، و خود برای سرکوبی بسوس سردسته ٔ کشندگان داریوش سوم که در باختر شوریده و خود را اردشیر شاه خوانده بود حرکت کرد. در راه خبر رسید که ساتی برزن اناکسیپ و سواران او را کشته و هراتیها را شورانیده است و آنان در پایتخت (کرسی ) ولایت هرات که آرتاکوان (= آرتاکاکنا = خورتاکان = آرتاکان = ارته کان = اردکان ) نام داشت گرد آمده اند. نقشه ٔ ساتی برزن این است که با بسوس همدست شود و بمحض اینکه اسکندر دور شد با تمام قوا متحداً به مقدونیها حمله کنند. اسکندر نزدیک بود به بسوس برسد ولی تصمیم گرفت اول کار ساتی برزن را یکسره کند. قسمتی از لشکرش را در محل گذاشت و خود با پیاده نظام و سواره نظام سبک اسلحه تمام شب را به سوی هرات راند و به آرتاکوان رسید و بطور ناگهانی بر سر ساتی برزن تاخت . ساتی برزن از سرعت حرکت اسکندر بوحشت افتاد، دو هزار سوار برداشت و بباختر در پناه بسوس گریخت و باقی سپاهیان او در شهر آرتاکوان که مستحکم شده بود آماده ٔ جنگ ایستادند، کسانی هم که توانائی جنگیدن نداشتند بکوهی پناه بردند. اسکندر سرداری را مأمور محاصره ٔ پناهندگان کوه کرد و خود بتعقیب ساتی برزن پرداخت و چون شنید او بسیار دور است و رسیدن به او آسان نیست برگشت تا کار پناهندگان را یکسره کند. بخت با اسکندر یاوری کرد و بعلت آتش گرفتن جنگلی که کوه را پوشانیده بود، کار بر پناهندگان سخت شد.گروهی سوختند و گروهی گریختند و گروهی بزنجیر کشیده شدند. آنگاه اسکندر آرتاکوان را گشود و آرزاسس نامی را بجای ساتی برزن والی آنجا کرد، و خود بسوی سیستان شتافت . و پس از تمشیت امور آنجا بطرف مردم آریاسب (= اورگت = آگریاسپ ) که در حوالی گودرزه یا جنوب شرقی سیستان میزیستند راند. پنج روز پس از ورود بدان جای شنید که ساتی برزن با دو هزار سوار بهرات آمده است ، بر اثر این خبر سپاهی مرکب از شش هزار پیاده ٔ یونانی و 600 سوار بسرداری کارانوس واریگیوس و بمعاونت ارته باذ و آندرونیکوس بدانجا فرستاد و خود 60 روز درکشور آریاسپها برای تمشیت امور آنجا ماند. و نیز به فراتافرن والی پارت فرمان داد که به آنان بپیوندد. در نبردی که میان یونانیان و سپاه ساتی برزن درگرفت ایرانیان دلیریها کردند. ولی اریگیوس ضربتی بصورت ساتی برزن زد و او را بزمین افکند و تزلزل در سپاه هرات افتاد. ساتی برزن کلاه خود خود را از زمین برداشت و اریگیوس را بجنگ تن بتن طلبید. دو مرد جنگجو داد مردی بدادند. سرانجام ساتی برزن بر زمین افتاد و اریگیوس اسلحه و لباس او را بعلامت پیروزی به باختر نزد فاتح مقدونی برد (328 ق . م .). رجوع به ایران باستان ج 2 ص 1379 و 1432 و 1652 - 1655 و 1684 - 1686 و 1694 شود.
ترجمه مقاله