ساحری
لغتنامه دهخدا
ساحری . [ ح ِ ] (اِخ ) شاعری قزوینی است ، او راست :
سرشک حسرتم ، جا در شکنج آستین دارم
پر پروانه ام چون شعله خصمی در کمین دارم .
سرشک حسرتم ، جا در شکنج آستین دارم
پر پروانه ام چون شعله خصمی در کمین دارم .
(از بهترین اشعار پژمان ).