ترجمه مقاله

ساح

لغت‌نامه دهخدا

ساح . (اِخ ) نام یکی از چهار تن که در گردکردن شاهنامه ٔ منثور ابومنصوری . شرکت داشته اند. وی پسر خراسان و از مردم هرات بوده است . رجوع به مزدیسنا، دکتر معین ص 369 و 386 شود. در نسخ معتبر مقدمه ٔ شاهنامه ٔ ابومنصوری شاج ضبط شده است . رجوع به بیست مقاله ٔ قزوینی چ 1 ج 2 ص 24 شود.
ترجمه مقاله