ترجمه مقاله

سازگر

لغت‌نامه دهخدا

سازگر. [ گ َ ] (ص مرکب ) موافق . سازگار. سازوار :
ز بخت بد چه طمع کرده ای که سازگر آید
ز گوش کر چه توقع کنی سخن شنوی را.

درویش واله هروی (از آنندراج ).


رجوع به سازگار شود.
ترجمه مقاله