ترجمه مقاله

ساسر

لغت‌نامه دهخدا

ساسر. [ س َ ] (اِ) سارج . (جهانگیری ) (رشیدی ). سارج . کذا فی لسان الشعراء. (شرفنامه ٔ منیری ). سارج است که سارباشد. (برهان ) (آنندراج ). سار. (استینگاس ) (ناظم الاطباء). رجوع به سار شود.
ترجمه مقاله