ترجمه مقاله

ساعت نجومی

لغت‌نامه دهخدا

ساعت نجومی . [ ع َ ت ِ ن ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) دو نیم گهری . (غیاث ) (آنندراج ). در التفهیم ابوریحان بیرونی آمده : ساعتها دو گونه اند: یکی راست است ، و او را مستوی خوانند و هر یکی از این ساعات مستوی تیری است از بیست و چهار تیر از جمله ٔ شباروز. و اندازه ٔ او همیشه یکی باشد. چون روز و شب راست شوند ساعات روز دوازده باشد و ساعات شب دوازده . و چون یکی از این هردو درازتر شود ساعات دیگر از دوازده کمتر و این کمی با آن بیشی برابر بود. و اما گونه ای دیگر است از ساعتها، او را معوج خوانند ای کژ. و این آن است که هر یکی از روز و شب بدو همیشه دوازده ساعت بود. و هر ساعتی از آن دوازده یکی باشد از روز یا از شب . و لکن این ساعت به روز دراز، درازتر باشد از ساعات روز کوتاه . بلکه چون روز مخالف شب خویش گردد ساعات روز نیز مخالف ساعات شب خویش شود. پس ساعات مستوی راست آنند که عدد ایشان مخالف تواند بودن مرعدد ایشان را به شب و یکی اندازه باشند، و ساعات معوج آن است که اندازه ٔ ایشان مخالف شود به روز و بشبش و عدد یکی باشد. و گروهی ساعات مستوی را معدل خوانند و معوج را زمانی . ساعتی را چند پاره کنند: ساعت و هر چیزی که او را یکی نام کنندو بدو بپیمایند بشست پاره ٔ راست ببخشیده است چنانک گفتیم . و جهودان ساعت را به عددی قسمت کنند که هژده بار چند شست است . و آن هزار و هشتاد بود. و نام آن به زبان عبری «حیلق » خوانند. و زان نگذرند به باریکترمگر گاه گاه نیم حیلق گویند. حال ساعتها نزدیک هندوان چگونه است ؟ ایشان ساعات را «هور» خوانند بنام نیم برج . و بکار ندارند مگر به احکام نجوم . فاما آنچه همگان بکار دارند آن است که شبانروز را یکی نهند. آنگه او را به شست بخش کنند. و هریکی را «کهری » خوانند وهر کهری را به شست بخش کنند، و آن را «جشه » گویند، و نیز «جکه » گویند و گروهی جشه را «بناری » خوانند و هر بناری شست «بران » و همی گویند که بران اندازه ٔ نفس مردم درست است بر کشیدن میانگی . و بخشش کهریان برابر بخشش ساعات مستوی است ، زیرا که اندازه ٔ کهریان یکی است ، و عدد او اندر روز مخالف بود کهریان شبش را چون راست نباشند. و چون کهریان داری و او را ساعت مستوی خواهی کردن پنج یک کهریان دو تو کن . و چون ساعت مستوی خواهی که کهریان شود، ساعات را بدو جای بنه و یکی را دو تو کن ، و یکی را بدو نیم کن ، و آنگه هر دو را جمله کن . و هندوان را دیگر قسمت است ، و او را «مهورت » خوانند و شبانروزی سی مهورت بود هریکی دو کهریان . (التفهیم ص 70 و 71). در کشاف اصطلاحات الفنون آمده : و نزد منجمان و اهل هیئت ، عبارت است از ثلث ثمن شب و روز یعنی جزئی از بیست و چهار جزء شبانروز. و فاضل علی بیرجندی در بعضی تصانیف خود ذکر نموده که هر یک از شبانروز وسطی و حقیقی را به بیست و چهار قسم متساوی قسمت کنند. و این اقسام را ساعات مستویه و معتدله و استوائیه و اعتدالیه نامند. و اقسام وسطی را ساعات وسطی و اقسام حقیقی را ساعات حقیقی نامند. و هرساعتی را به شصت دقیقه و هر دقیقه را بشصت ثانیه و علیهذاالقیاس . و تسمیه ٔ وسطی به مستوی ظاهر است . اماتسمیه ٔ حقیقی به مستوی برسبیل تقریب است . و هریک ازروز و شب را جدا جدا بر اصطلاح اهل فارس و روم وقتی که از مقدار یک دوره ٔ معدل النهار کمتر باشد به دوازده قسم متساوی کنند. و آن را ساعات معوجه و قیاسیه وزمانیه گویند، زیرا که بطول و قصر شب و روز مختلف شوند. لیکن همیشه نصف سدس شب یا روز باشند. و وجه تسمیه ٔ آنها به ساعات قیاسیه این است که اینها را بر آلات قیاسیه مثل اسطرلاب و رخامات و نحو ذلک مینویسند، واز آنچه از معدل النهار در زمان یکساعت طلوع کند آن را اجزاء آن ساعت گویند. و در سراج الاستخراج گوید که : منجمان هند شبانروز را به شصت قسم متساوی قسمت کنند. و هریکی را گهری گویند. و همچنان یک گهری را بشصت پل ، و هر پلی را بشصت بیل و هر بیلی را بشصت بیلانس . پس حصه ٔ یک ساعت دو نیم گهری شد، و حصه ٔ دقیقه دو نیم بیل . و علی هذا القیاس . و در توضیح التقویم می آورد که منجمان ساعات زمانی را دوری نهاده اند که بر هفت میگردد. و ابتدا از اجتماع کرده ، دوازده ساعت زمانی به آفتاب منسوب دارند. بعد از آن دوازده ساعت زمانی دیگر به زهره ، و بعد از آن دوازده دیگر به عطارد، و بعد از آن دوازده دیگر به زحل ، تا باز نوبت بشمس رسد بترتیب افلاک ، و همچنین میگردد تا اجتماع دیگر، و هر دوازده ساعت که به آفتاب منسوب شود آن را ساعات بیست خوانند. و آن در اختیارات امور مذموم است الامثل اعمال عداوت . و این ساعات زمانی باشد. و گاه باشد که بساعات مستوی هم بیاورند. (کشاف اصطلاحات الفنون ).
ترجمه مقاله