ترجمه مقاله

ساقدوشی کردن

لغت‌نامه دهخدا

ساقدوشی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) (... با کسی یا چیزی ) برآمدن . برابری کردن . برابر بودن . همسنگ بودن . لاف همسری زدن . توازی :
ید بیضا به ساعد خوبان
ساقدوشی نمی تواند کرد.

معصوم کاشی (از آنندراج ) (بهارعجم ).


ترجمه مقاله