ترجمه مقاله

سالمی

لغت‌نامه دهخدا

سالمی . [ ل ِ ] (اِخ ) مولانا... از مردم نیک ملک عراق است ، و در خراسان فضایل بسیار کسب کرد. اول بشعرمشغول گردید و در آخر بمعما و خط کوشید و اکثر سازها را خوب نواخت و در موسیقی کارهای نیک ساخت . هم سلامت نفس دارد و هم استقامت طبع، این مطلع از او است :
چنان بصورت آن آفتاب حیرانم
که تیغ اگر زندم چشم خود نپوشانم
به اسم «امان » این معما از اوست :
نگارم اشارت بلب میکند
اگر دیده نامش طلب میکند.
رجوع به مجالس النفایس ص 66 و 238 شود.
ترجمه مقاله