ترجمه مقاله

سالم

لغت‌نامه دهخدا

سالم . [ ل ِ ] (اِخ ) مولی ابی حذیفه فرزندعتبةبن ربیعه . یکی از پیش گروندگان به اسلام (السابقون الاولون ) بخاری گوید: او مولای یکی از زنان انصار بود و ابن حبان آن زن را لیلی و برخی بثینه نامیده اند که زن ابی حذیفه باشد. در الاصابه احادیثی از او نقل شده است . و ابوحذیفه او را به پسرخواندگی قبول کرد همانطوری که پیغمبر زیدبن حارثه را. و ابوحذیفه دختر خود فاطمه را بزنی بسالم داد وی قرآن را به آواز خوش میخوانده است ، او در جنگ با ایرانیان پرچمدار بوده وداستانی راجع به بریدن دست راست و چپ و کشته شدن اودر الاصابه آمده است . (الاصابه ج 3 و 4 ص 56 و 57).
ترجمه مقاله