ترجمه مقاله

سامعة

لغت‌نامه دهخدا

سامعة. [ م ِ ع َ ] (ع ص ، اِ) مؤنث سامع. رجوع به سامع شود. || گوش . ج ، سوامع. (مهذب الاسماء). گوش و اُذُن . (آنندراج ) || قوتی است در گوش که ادراک اصوات و آوازها می کند. (غیاث ) (آنندراج ). شنوایی . (فرهنگستان ).
- سامعه خراش ؛ گوش خراشنده . گوش آزار.
- سامعه فریب ؛ فریب دهنده ٔ سامعه .
ترجمه مقاله