ترجمه مقاله

سایه انداختن

لغت‌نامه دهخدا

سایه انداختن . [ ی َ / ی ِ اَ ت َ] (مص مرکب ) اظلال . سایه افکندن . سایه گستردن : سحاب شب سایه ٔ مشکفام ... انداخت . (ظفرنامه ). || عارض شدن . پیدا شدن : دنبال این حادثه ٔ الم رسان و واقعه ای که سایه انداخت به آنچه خدا آن را خواسته است . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 310).
ترجمه مقاله