ترجمه مقاله

سباحت

لغت‌نامه دهخدا

سباحت . [ س ِ / س َ ح َ ] (از ع ، مص ) شناوری . (غیاث ). شناه . شناو کردن :
زیرکی آمد سباحت در بحار
کم رهد غرقست او پایان کار.

(مثنوی ).


هر که را قدرت سباحت دست دهد رنج امروز از بهر راحت همه ٔ عمر تحمل باید کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). چنانکه می اندیشیدند آن دریا بر اندازه ٔ سباحت ایشان نبود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). و رجوع به سباحة شود.
- اهل سباحت ؛ دانا و کارآزموده در شناوری . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله