ترجمه مقاله

سباح

لغت‌نامه دهخدا

سباح . [ س َب ْ با ] (ع ص ) شناور. (غیاث ) (آنندراج ). ج ، سباحون . (مهذب الاسماء). شناگر :
میرود سباح ساکن چون عُمُد
اعجمی زد دست و پا و غرق شد.

(مثنوی ).


چون نئی سباح و نی دریائیی
در میفکن خویش از خودرائیی .

(مثنوی ).


ترجمه مقاله