ترجمه مقاله

سبزنان

لغت‌نامه دهخدا

سبزنان . [ س َ ] (ص مرکب ) نان متعفن و از مزه برگشته بسبب دیرماندگی .(آنندراج ). نان زنگارگرفته و پورمک زده . (ناظم الاطباء). رجوع به ترکیب «سبز شدن نان » ذیل سبز شدن شود.
ترجمه مقاله