سبل
لغتنامه دهخدا
سبل . [ س ُ ب َ ] (اِ) زیر پای شتر. مرادف سول . (رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ) :
زمانی بکردار مست اشتری
مرا بست و بسپرد زیر سبل .
رجوع به سپل شود.
زمانی بکردار مست اشتری
مرا بست و بسپرد زیر سبل .
ناصرخسرو (دیوان چ تقی زاده ص 250).
رجوع به سپل شود.