ترجمه مقاله

سبک پی

لغت‌نامه دهخدا

سبک پی . [ س َ ب ُ پ َ / پ ِ ] (ص مرکب ) تیزرو. تند :
بر اشتران سبک پی همی نهاد سبک
شکارها که بر او تیر برده بود بکار.

فرخی .


این پیرجهانگرد سبک پی بِنَدیده ست
در گردش خود چون تو گرانمایه جوانی .

سنایی .


سبک پی چو یاران بمنزل رسند
نخسبد که واماندگان از پسند.

سعدی (بوستان ).


بت نغمه امشب سبک پی شده
سراسر ره کوچه ٔ نی شده .

ملا طغرا (از آنندراج ).


ترجمه مقاله