ترجمه مقاله

ستاره

لغت‌نامه دهخدا

ستاره . [ س ِ / س َ رَ / رِ ] (اِ) افزار جدول کشان را میگویند و آن چیزی است راست و تنک و پهن بعرض دو انگشت یا کمتر، از فولاد یا چوب یا استخوان و امثال آن سازند و بعربی مسطر خوانند.(برهان ). اسم افزاری است از چوب و آهن که بدان جدول کشند. (آنندراج ). ستاره ٔ جدول چیزی دراز از چوب یا آهن که حکم مسطر دارد و برای جدول کشی بکار آید و تنها ستاره نیز بدین معنی آمده . (آنندراج ) :
ز نارسایی طالع تمام دنبال است
ستاره ام بفلک چون ستاره ٔ جدول .

محمدسعید اشرف (از آنندراج ).


ترجمه مقاله