ترجمه مقاله

ستاوند

لغت‌نامه دهخدا

ستاوند. [ س َ / س ُ وَ ] (اِ) رواق و بالاخانه باشد که پیش آن مانند ایوان گشوده بود. (برهان ). بالاخانه که پیش آن گشاده باشد چون ایوان . (رشیدی ) :
ستاوند ایوان کیخسروی
نگاریده چون خامه ٔ مانوی .

فردوسی .


|| صفه ٔ بلند و بزرگ . (برهان ) (رشیدی ). || صفّه ای را هم گفته اند که سقف آن را بیک ستون برافراشته باشند. (برهان ) (رشیدی ). مخفف ستن آونداست یعنی آونگ یک ستون است یا آنکه نسبت بیک ستون دارد. (رشیدی ). چون صفه ای باشد بالای ستونی برداشته . (لغت فرس اسدی ) :
جهان جای بقا نیست به آسانی بگذار
به ایوان چه بری رنج و بکاخ و به ستاوند.

طیّان مرغزی .


ترجمه مقاله