ترجمه مقاله

ستروک

لغت‌نامه دهخدا

ستروک . [ س َ ] (ص ، اِ) مردم بی مایه و بیکار. (برهان ) (جهانگیری ). || احمق و بدطینت . (آنندراج ). || بدخو و خشمناک . (برهان ) (جهانگیری ). ستیزه جو و جنگجو و خشمناک و بدخو. (ناظم الاطباء). مرد ستیزنده . (آنندراج ). دزد پیشه . (برهان ) (جهانگیری ). مرد دزد پیشه . (ناظم الاطباء). آنکه بدزدی و خیانت خو دارد.(آنندراج ). || هرزه گو. (برهان ). یاوه گو.(جهانگیری ). رفیق و مصاحب هرزه گو. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله