سجاهر
لغتنامه دهخدا
سجاهر. [ س َ هََ ] (اِ) قرین و نظیر و مانند. (برهان ) (آنندراج ) (رشیدی ) (جهانگیری ). آنندراج شعر زیر را از فرخی برای شاهد به معنی ذکر شده نقل کرده است :
چو بالا پسند پسندیده کو را
نیاید ز بالای گردون سجاهر.
این شعر مصحف است و صحیح آن بدین صورت است :
چو بالا پسند تناور که چون او
نتابد ز بالای گردون سه خواهر.
چو بالا پسند پسندیده کو را
نیاید ز بالای گردون سجاهر.
این شعر مصحف است و صحیح آن بدین صورت است :
چو بالا پسند تناور که چون او
نتابد ز بالای گردون سه خواهر.
فرخی (دیوان چ دبیرسیاقی ص 83).