سختیان
لغتنامه دهخدا
سختیان . [ س ِ / س َ ] (اِ) پوست بز دباغت کرده .(آنندراج ) (منتهی الارب ). چرم . (غیاث ). گوزکانی . (السامی فی الاسامی ). انبان . (ناظم الاطباء) :
سختیان را گرچه یک من پی دهی شوره دهد
زَاندکی چربو پدید آید بساعت در قصب .
کفشگر هم آنچه افزاید ز نان
می خرد چرم و ادیم و سختیان .
سختیان را گرچه یک من پی دهی شوره دهد
زَاندکی چربو پدید آید بساعت در قصب .
ناصرخسرو.
کفشگر هم آنچه افزاید ز نان
می خرد چرم و ادیم و سختیان .
مولوی .