ترجمه مقاله

سخد

لغت‌نامه دهخدا

سخد. [ س َ ] (ع ص ) گرم . (منتهی الارب ): ماء سخد؛ آب گرم . (ناظم الاطباء). حار. (اقرب الموارد). || (اِ) آماس . (منتهی الارب ) (آنندراج ). و از این معنی است فیصبح و السخد علی وجهه . (منتهی الارب ). رجوع به سُخْد شود.
ترجمه مقاله