ترجمه مقاله

سخن ساز

لغت‌نامه دهخدا

سخن ساز. [ س ُ خ َ ] (نف مرکب ) آنکه سخن ساخته بگوید و در واقع چنان نباشد. (آنندراج ) :
حدیثی که مرد سخن ساز گفت
یکی زآن میان با ملک باز گفت .

سعدی .


از آنرو طایر طبع سخن ساز
سوی این بوستان آمد بپرواز.

؟ (از حبیب السیر).


تو که هرگز سخن اهل سخن نشنیدی
چون سخن ساز و سخن فهم و سخندان شده ای ؟

صائب (از آنندراج ).


|| سخنگو. جاری زبان . شیرین زبان . رَطْب اللسان :
یا رب به ثنای خود سخن سازم کن
در گلشن حمد نغمه پردازم کن .

؟ (از حبیب السیر).


|| فریبنده . مکار. حیله ساز. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله