ترجمه مقاله

سداة

لغت‌نامه دهخدا

سداة. [ س َ ] (ع اِ) تارجامه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). شود. || تری شب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، اسدیة. رجوع به سدی شود. || ما انت بلحمة و لا سداة؛ یعنی نه زیان داری نه سود. (اقرب الموارد). رجوع به سدی شود.
ترجمه مقاله