ترجمه مقاله

سدر

لغت‌نامه دهخدا

سدر. [ س َ ] (ع مص ) فروهشتن موی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). فروگذاشتن موی . (تاج المصادر بیهقی ). || سراسیمه گردیدن و خیره شدن چشم شتر از شدت گرما یا از شدت سرما. (آنندراج ) (منتهی الارب ). سرگشته شدن . (المصادر زوزنی ). سرگشته شدن شتر از گرما. (تاج المصادر بیهقی ). خیره شدن چشم . (تاج المصادر بیهقی ). تحیر بصر. (بحر الجواهر). سراسیمه گشتن دیده از شدت گرما چنانکه نتواند دیدن . (از اقرب الموارد). || در اصطلاح پزشکی تاریکی باشد که عارض دیده شود هنگام برخاستن از زمین . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). بیماریی است که بدوار ماند و اکثر کشتی سواران را عارض شود. (آنندراج ) (منتهی الارب ). و سدر آن را گویند که هرگاه که مردم بر پای خیزد دو چشم او تاریک شود و سر او بگردد و بیم باشد که بیفتد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). علتی باشد که هرگاه که مردم بر پای خیزد چشم او تاریک شود و ضعف اندر آید و سرگشتن پدید آید و زود بگذرد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). تیرگی چشم که با گرانی و گردش سر پدید آید. (غیاث ).
ترجمه مقاله