سدکیس
لغتنامه دهخدا
سدکیس . [ س َ ] (اِ) قوس و قزح . (برهان ) (اوبهی ) (آنندراج ) (رشیدی ). آزفنداک . آژفنداک . سدکیش :
میغ ماننده ٔ پنبه ست ورا باد نداف
همت سدکیس درونه که بدو پنبه زنند.
بهر سالی مثال درگهش را
فلک بنماید از تمثال سدکیس .
میغ ماننده ٔ پنبه ست ورا باد نداف
همت سدکیس درونه که بدو پنبه زنند.
بوالمؤید بلخی .
بهر سالی مثال درگهش را
فلک بنماید از تمثال سدکیس .
شمس فخری (از آنندراج ).