ترجمه مقاله

سراج الدین

لغت‌نامه دهخدا

سراج الدین . [ س ِ جُدْ دی ] (اِخ ) ابن المنهاج لاهوری . معاصر خوارزمشاه بوده است . او را سراج سمرقندی نیز خوانده اند، اگرچه مولد او در لاهور بود، امامنشاء او سمرقند بود. از آن سخنش را ذوق شکر و قند بود، چون در قفص منبر طوطی ناطقه ٔ او شکرخوار شدی منطق طوطیان هند پیش الفاظ چون شکر او خوار شدی ، و چون در چمن محاوره عندلیب فصاحت او در نوا آمدی حسان پیش کلمات او بی نوا آمدی . و اگرچه اشعار او مشهور است ،اما رباعیی چند از منشآت او اثبات افتاد، میگوید:

رباعی


آن دل که ز هجر دردناکش کردی
وز هر شادی که بود، پاکش کردی
از خوی تو آگهم که ناگه ناگه
آوازه درافتد که هلاکش کردی .

(از لباب الالباب چ سعید نفیسی صص 235 - 236).


و رجوع به آتشکده ٔ آذر چ بمبئی ص 303 و صبح گلشن شود.
ترجمه مقاله