ترجمه مقاله

سراضرب

لغت‌نامه دهخدا

سراضرب . [ س َ ض َ ] (اِ مرکب ) دارالضرب . (رشیدی ). ضرابخانه :
در سراضرب عقل و نفس و فلک
ناقدی باش و جز بصیر مباش .

سنایی .


هرچه آن نقد دور گردون است
از سراضرب عشق بیرون است .

سنایی .


ترجمه مقاله