سرافکندگی
لغتنامه دهخدا
سرافکندگی . [ س َاَ ک َ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) حالت به زیر افکندن سربخاطر تواضع یا شرم . شرمندگی . شرمساری :
مه نو ز راه سرافکندگی
به گوش اندرون حلقه ٔ بندگی .
دلیری است هنجار لشکرکشی
سرافکندگی نیست در سرکشی .
مبین سرو را در سرافکندگی
چنان شاه را درچنین بندگی .
سرافکندگی کن که زلف نگار
سرافرازیش در سرافکندگی است .
مه نو ز راه سرافکندگی
به گوش اندرون حلقه ٔ بندگی .
فردوسی .
دلیری است هنجار لشکرکشی
سرافکندگی نیست در سرکشی .
نظامی .
مبین سرو را در سرافکندگی
چنان شاه را درچنین بندگی .
نظامی .
سرافکندگی کن که زلف نگار
سرافرازیش در سرافکندگی است .
خواجوی کرمانی .