ترجمه مقاله

سرانه

لغت‌نامه دهخدا

سرانه . [ س َ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) نوعی از باج که ازرعایا سر هر فرد گیرند. آنچه علاوه از باج و خراج ازرعیت گیرند. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جبایتی که ازهر تن مردم شهری و غیر آن سلطان ستاند :
گرفته ز آب و رنگی عاشقانه
ز گل گوشی و از بلبل سرانه .

محسن تأثیر (از آنندراج ).


|| نوعی از باج است که سر هر حیوان بگیرند و هنگام حساب سرانه چون مردم شمار کنند آن را سرشماری گویند. (آنندراج ). || فاضل که در تاخت زدن دو چیز با یکدیگر پیدا آید. (یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله