سراگوشلغتنامه دهخداسراگوش . [ س َ ] (اِ مرکب ) سرآغوش . سرآغوج . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). بمعنی سراغوش . (برهان ). سرآغوش و سرآغوج . (آنندراج ).