ترجمه مقاله

سرایر

لغت‌نامه دهخدا

سرایر. [ س َ ی ِ ] (ع اِ) سَرائر. ج ِ سَریرة : در مکنونات و مغیبات سخن گوید و از سرایر و ضمایر نشان دهد. (سندبادنامه ص 242).
غم دل به کس نگویم که بگفت رنگ رویم
تو به صورتم نگه کن که سرایرم بدانی .

سعدی .


همینکه به سری از سرایر بیچون وقوف یابند. (سعدی ). رجوع به سَریرة شود.
ترجمه مقاله