ترجمه مقاله

سربهوا

لغت‌نامه دهخدا

سربهوا. [ س َ ب ِ هََ ] (ص مرکب ) آنکه دستورها یا درس ها به ذهن نسپارد. لاابالی . بی بندوبار. آنکه حواس خود جمع نکند. که هوش خود را در کارها جمعنمی کند و چنانکه باید متوجه امور نمیشود. (یادداشت مؤلف ). || آواره . (آنندراج ) :
آسایش دل غافلم از یاد خدا کرد
همواری این راه مرا سربهوا کرد.

صائب (از بهار عجم ).


ترجمه مقاله