ترجمه مقاله

سرتاسب

لغت‌نامه دهخدا

سرتاسب . [ س َ ] (ص ، اِ) در اصطلاح حکمای قدیم ایرانیان ، طالب معرفتی را گویند که به رهبرهای خردپسند یعنی دلایل عقلی تحصیل معارف کند که طریقه ٔحکما است و هرتاسب مرتاضی که به ریاضت و عبادت دل صافی کند و عارف شود و آن را تپاسبد یعنی صاحب ریاضت و عبادت خوانند . (آنندراج ). فرهنگ دساتیری این لغت را بصورت سرداسب ضبط کرده و نوشته اهل فکر و نظر را گویند یعنی کسی که به فکر و اندیشه حقیقت اشیاء را دریافت . (فرهنگ دساتیری ).
ترجمه مقاله