ترجمه مقاله

سرجنبان

لغت‌نامه دهخدا

سرجنبان . [ س َ جُم ْ ] (نف مرکب ) که سر تکان دهد. که سر خویش بجنباند. رجوع به سر جنباندن شود. || در تداول عامه ، رئیس . بزرگ . زعیم . متنفذ. صاحب نفوذ. (یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله