ترجمه مقاله

سرجهان

لغت‌نامه دهخدا

سرجهان . [ س َ ج َ ] (اِخ ) قلعه ای بود بر کوهی که محاذی طارمین است بر پنج فرسنگ سلطانیه بجانب شرقی است و کمابیش پنجاه پاره دیه از توابع آن بود و تمامت در فترت مغول خراب شده بود. (نزهةالقلوب چ لیدن ص 64). نام قلعه ای بود بر قله ٔ کوهی از کوه های دیلم مشرف بر اراضی صحرای قزوین و ابهر و زنگان در کمال متانت و حصانت و رفعت مشتمل بر دو طبقه چنانکه اگر طبقه ٔسفلی مسخر شود طبقه ٔ علیا که قله ٔ آن قلعه است خود به منزله ٔ حصن حصین خواهد بود که استخلاص آن مشکل دست دهد، از آن به این اسم موسوم شده است . (آنندراج ).
ترجمه مقاله